کبريتهای صاعقه در شب 1
کبريتهای
صاعقه پی در
پی خاموش
می شود . شب
همچنان شب
است. با اين
که يک بهار
ودو پائيز زنجيرهٌ
زمان را – با
سبز وزردشان – از آب
رود خانه گذر
دادند، ديديم درآب
رودخانه ،
همه سال، خون بود
و خاک گرم که می
رفت در شط – شطی که
دست مردی در
موجهای نرمش آئينه
خدا را يک روز
شست شو داد. 2
کبريتهای
صاعقه پی درپی خاموش
می شود. شب همچنان
شب است. خون است
و خاک گرم ، نظارگان
مات شب وروز، بسيار
روزها و چه
بسيار. 3
کبريتهای
صاعقه پی در پی شب را کمرنگ
می کند . من ديدم
وصبور گذشتم: خون از
رگان فقر و
شهامت جاری
بود در
خاکهای اردن
، سينا. 4
کبريتهای
صاعقه
شب را بی رنگ
می کند : چندان
که در ولايت
مشرق، از شهر
بندِ کهنهٌ
نيشابور، سرکرده
قبيلهٌ
تاتار فريادِ
همصدائی ِ
خود را ( فانوس
دود خوردهٌ
تاريک) از روشنای
صبح می آويزد. کبريتهای
صاعقه شب را نابود
می کند. 1348–
تهران |